جدول جو
جدول جو

معنی گره بندی - جستجوی لغت در جدول جو

گره بندی
بستن کودک به گهواره
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گاو بندی
تصویر گاو بندی
عمل گاو بند، کنایه از بند وبست برای به دست آوردن ثروت از ممری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درجه بندی
تصویر درجه بندی
تقسیم کردن چیزی به چند درجه یا طبقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نرخ بندی
تصویر نرخ بندی
نرخ چیزهایی را معین کردن، نرخ بستن، تعیین نرخ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گره بند
تصویر گره بند
آنکه گره ببندد، تکمه، برای مثال نقاب گل کشید و زلف سنبل / گره بند قبای غنچه وا کرد (حافظ - ۲۶۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرهم بندی
تصویر سرهم بندی
کاری را سرسری انجام دادن، چیزی سست و بی دوام ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرم بندی
تصویر فرم بندی
شغل و عمل فرم بند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرح بندی
تصویر طرح بندی
نقشه کشی
فرهنگ فارسی عمید
(بَرْ رَ /رِ بَ)
شغل و عمل بره بند:
بسی سال طبل لوندی زدی
صلا از پی بره بندی زدی.
؟ (از آنندراج ذیل بره بند).
و رجوع به بره بند شود
لغت نامه دهخدا
(گُ بَ)
مؤلف آنندراج از خیرالمدققین آرد: گرگ بندی آن است که چون آدمی در میان هفت گرگ واقع شود بنوعی احاطه اش میکنند که هرچند دلاور هم باشد از دست آنها رهایی نمیتواند یافت چه هرگاه متوجه بدفع یکی میشود آن بقیه بر او بتازند، چون بدیگری از آنها رونهد تتمه بر او مسلط شوند تا آنکه او را هلاک گردانند و در عرف هند این را ساتاردهن گویند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گُ بَ)
به دسته دسته تقسیم کردن، به دسته ها تقسیم کردن واحدهای نظامی را
لغت نامه دهخدا
تصویری از گوهر بندی
تصویر گوهر بندی
گوهر بندی
فرهنگ لغت هوشیار
جشن تولد سالیانه سالگره: دلگشایی این گره بندان گره از کار روزگار گشود. (ظهوری)
فرهنگ لغت هوشیار
عمل گاوبند، گردآوری ثروت از ممری (غالبا غیر مشروع)، بند و بست، حقی که در ملک دیگری بدست آرند و بموجب آن توانند بنفع خود مقداری از اراضی آنرا همه ساله زراعت کنند و بهره بر دارند و این عمل با اجازه مالک اصلی صورت گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرت بندی
تصویر کرت بندی
تقسیم مزارع و باغچه ها به قسمتها تقریبا متساوی
فرهنگ لغت هوشیار
بستن فرمها و جدول کشی در روی کاغذ که بطور افقی و عمودی کشیده شود. وسایل عمده فرم بندی خط برنج و بابوشکه و گواد راد می باشد، طرز کار فرمبندی عینا مانند حروفچینی است منتهی در فرم بندی عوض حروف از خط برنج استفاده می کنند (در فرم بندی حروف هم به کار می رود ولی بسیار کم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرح بندی
تصویر طرح بندی
نقشه کشی، برداشتن گرده چیزی، تنظیم و ترتیب خیابانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گله مندی
تصویر گله مندی
گله گزاری شکایت شکوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرط بندی
تصویر شرط بندی
بسته کردن (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهر بندی
تصویر شهر بندی
زندانی بودن، در محاصره افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درجه بندی
تصویر درجه بندی
پایه بندی رچانبندی چیزی را به درجات و طبقات تقسیم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گروه بندی
تصویر گروه بندی
گرد آمدن، اجتماع کردن، جمع شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرو بندی
تصویر گرو بندی
شرط بندی رهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گهر بندی
تصویر گهر بندی
گوهر بندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خره بندی
تصویر خره بندی
تعیین خره تعیین گردش یا مدار آب (آبیاری)
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه گره ایجاد کند، آنکه مشکلی در امری پدید آرد مقابل گره گشا، تکمه دگمه گره: نقاب گل کشید و زلف سنبل گره بند قبال غنچه وا کرد. (حافظ)، کمر بند شلوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رده بندی
تصویر رده بندی
طبقه بندی
فرهنگ لغت هوشیار
تقسیم کردن خوردنی و پوشیدنی و دیگر کالاها برای مصرف کنندگان به مقدار ضرورت بطور روزانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرده بندی
تصویر پرده بندی
دستان نشانی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به پشه بند: پارچه پشه بندی (پارچه ای که مخصوص درست کردن پشه بند است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرهم بندی
تصویر سرهم بندی
کاری بسرعت و بی دقت کافی و تنها برای ادای تکلیف انجام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رده بندی
تصویر رده بندی
((رَ دِ بَ))
طبقه بندی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرهم بندی
تصویر سرهم بندی
((سَ رِ هَ. بَ))
کاری را سرسری انجام دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرت بندی
تصویر کرت بندی
((کَ. بَ))
تقسیم مزارع و باغچه ها به قسمت های تقریباً مساوی
فرهنگ فارسی معین
تقسیم بندی، دسته بندی، رده بندی، طبقه بندی
فرهنگ واژه مترادف متضاد